آنچه از این هیرو می دانیم :
چیزی به نام هماهنگی در میان موجودات جنگل Yama Raskav وجود ندارد. با گاز گرفتن، یا پنجه، یا انبر یا سم، حتی کوچکترین نشانه ضعف به معنای مرگ سریع است. آنها می گویند که رایدر زمانی که او را بردند، پسری بود که در مزرعه خانواده اش کاه می برید و توسط مرد خفاشی عظیم که به دنبال بیرون آوردن بود، او را برد. اما این پسر ایده بهتری داشت و راهش را از چنگ اسیرکنندهاش به پشت جانور چرخاند و با ابزارش آن را هک کرد. پسر که از لاشه خونین بیرون آمد و سرمست از هیجان پرواز بود، متوجه شد که تماس خود را یافته است.
پسر بزرگ میشد و هر تابستان به مزرعه خانوادهاش بازمیگشت، و اغلب به دل بوتهها میرفت تا اولین هیجان مواجهه با مرگ را به شکل آروارهها یا سقوط مرگبار به دست آورد. سال ها گذشت، اما آتش او تنها قوی تر شد. او رشد بیش از حد را مطالعه کرد و با هر سفر عمیقتر فرو رفت تا سرانجام راه خود را به سمت غارهایی که در قلب دشمنی قرار داشتند، پیدا کرد. می گویند سوار، در آستانه یک شب سوزان تابستان، چیزی جز یک طناب، یک بطری مایع شجاعت و اراده ای سوزان برای احساس کردن دوباره آسمان، زمانی که در داخل فرو رفت، نداشت...