آنچه از این هیرو می دانیم :
می گویند جاده یک قنطورس با اجساد کشته شدگان هموار شده است. برای کسی که Warrunner نام دارد، واقعاً راه طولانی بوده است. برای خارجی ها، قبیله های چهار پا درود اغلب با موجودات ساده و بی رحم اشتباه گرفته می شوند. زبان آنها شکل نوشتاری ندارد. فرهنگ آنها فاقد سنت های تصویری، موسیقی ساختارمند، مذهب رسمی است. برای سنتورها، نبرد بیان کامل فکر، بالاترین بیان خود است. اگر کشتن در میان سنتورها یک هنر است، پس برادواردن جنگجو بزرگترین هنرمند آنهاست. او در زمینهای آزمایشی Omexe، عرصهای باستانی که قبایل سنتور برای هزاران سال برای انجام مراسم گلادیاتوری خود گرد هم میآمدند، به تسلط رسید. با گسترش شهرت او، تماشاگران از دور و نزدیک برای دیدن سنتور بزرگ در حال حاضر آمدند. او که همیشه اولین کسی است که پا به عرصه می گذارد و آخرین نفری است که ترک می کند، در هر اسپری ناودانی شاهکاری می سازد، هر ضربه ای از طول تیغه های خونین. این شعر خون روی فولاد است که با الگوهای پیچیده بر روی ماسه های رنگ پریده کف کشتار پرتاب می شود.
Warrunner جنگجویان جنگجو را شکست داد، تا اینکه عرصه با تشویق نام او رونق گرفت و او خود را تنها دید، قهرمان بیرقیب در نوع خود. کمربند بزرگ Omexe داده شد، دور تنه پهن او پیچیده شد، اما در پیروزی او، هنرمند مرگ تنها پوچی یافت. زیرا یک جنگجو بدون چالش چیست؟ سنتور بزرگ آن روز با یک هدف جدید از Omexe بیرون آمد. برای مردمش، وارانر بزرگترین جنگجوی است که تا به حال پا به عرصه گذاشته است. حالا او تصمیم گرفته تا ثابت کند که بزرگترین مبارزی است که تا به حال زندگی کرده است.