آنچه از این هیرو می دانیم :
هوسکار که از تنگنای قلمرو مقدس نوتل بیرون آمد، چشمانش را باز کرد تا کشیش سایه ولگرد دازل را ببیند که در حال افسون عمیق بر روی او بود. در برابر آیینهای باستانی نظم دزون، روح هوسکار از ابدیت نجات یافته بود، اما مانند همه کسانی که با نوتل روبرو میشوند، او خود را بهطور غیرقابل برگشتی تغییر داده بود. دیگر در رحمت یک بدن فانی، رگ حیات او منبعی از قدرت باورنکردنی شد. هر قطره ای که ریخته می شد ده برابر با انرژی شدید و سوزان برگردانده می شد. با این حال، این هدیه جدید هوسکار را خشمگین کرد، زیرا دازل برای نجات او از نوتل، او را در میان خدایان محروم کرده بود. او از قربانی مقدس خود محروم شده بود.
با گذشت زمان، بزرگان نظم به دنبال گسترش نفوذ خود بودند و آنها موافقت کردند که هوسکار ابزاری قدرتمند در کارزار آنها خواهد بود. با این حال، تبدیل شدن به سلاحی صرف برای نظمی که او را از حق اولادش محروم کرد، فقط او را بیشتر ناراحت کرد. همانطور که اولین اخگرهای جنگ در افق ظاهر شد، او از خانه اجدادی خود فرار کرد تا متحدان جدیدی بیابد، و در تمام این مدت به دنبال دلیلی بود که ارزش آزاد کردن قدرتی را که فداکاری کامل خود می توانست به ارمغان آورد.