آنچه از این هیرو می دانیم :
تار و پود خلقت نیاز به مراقبت دائمی دارد، مبادا پاره شود. زیرا وقتی باز می شود، تمام دنیاها از بین می روند. این کار بافندگان است که پارچه را محکم نگه دارند، تا نقاط فرسوده را در شبکه واقعیت ترمیم کنند. آنها همچنین از چیزهایی که میجوند و تخمگذاری میکنند در مناطق فرسوده دفاع میکنند، که اگر بافندگان اجازه دهند توجهشان از بین برود، بچههایشان میتوانند به سرعت کل جهان را ببلعند. Skitskurr یک بافنده استاد بود که وظیفه داشت یک تکه کوچک از خلقت را محکم بافته و محو نگه دارد. اما کار برای رضایت کافی نبود. او را ناراحت می کرد که کار اصلی خلقت همه در گذشته نهفته است. ماشین بافندگی کار خود را انجام داده بود و به راه افتاده بود. او می خواست به جای اینکه صرفاً حفظ کند، بیافریند - تا دنیاهایی را که ابداع خودش بود ببافد. او شروع به ایجاد تغییرات کوچک در قلمرو خود کرد، اما هیجان خلقت اعتیاد آور بود و ضرباتش جسورانه تر شد و با الگوی بافته شده Loom مخالفت کرد.
نگهبانها با قیچیهایشان آمدند، و دنیای ویور از ملیله کیهانی جدا شد، که بدون او در آن بافتند. Skitskurr خود را تنها دید، جدا از نوع خود، حالتی که برای هر بافنده دیگری عذاب بود. اما Skitskurr خوشحال شد، در حال حاضر او آزاد بود. آزاد است که برای خودش خلق کند، تا از نو شروع کند. مواد خامی که او برای بافتن واقعیتی جدید نیاز داشت، در اطرافش بود. تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که این دنیای قدیمی را در درزها پاره کند.